نقد

نگاهی به تئاتر ملی

جان گر به لب ما رسد از غیر ننالیم، از خویش بنالیم، از ماست که بر ماست
عرفان پهلوانی: بحث در باره «تئاتر ملی» نیازمند رویکردی عمیق، دور نگر،‌ جامع و کامل در وجوه و ابعاد فرهنگ و تاریخ این مرز و بوم است.
زنده یاد دکتر مهدی فروغ در یکمین شماره از دوره دوم مجله نمایش (پاییز 1338) نوشته اند:«با توجه به مناسبات هم جواری و لشکرکشی ها و نفوذهای متقابلی که بین دو کشور ایران و یونان در دوره سیصد ساله از 500 تا 200 پیش از میلاد وجود داشته و همچنین با توجه به این که در همین دوره 300 ساله، درام یونان به عالی ترین درجه کمال رسیده، شگفت آور است که در زمینه تئاتر هیچ نوع نفوذی [در ایران] صورت نگرفته است. به نظر نگارنده علتش را باید در سنن و آداب اجتماعی و مختصات ملی و روحی ایرانیان جست وجو کرد».
روزی از استادم، دکتر قطب الدین صادقی  شنیدم که شاید بتوان 4 ویژگی را ویژگی های مشترک ایرانیان در درازنای زمان دانست. نخست آن که مردم ایران، مردمی اهل عرفان هستند و با هستی پیوندی تغزلی و عاشقانه دارند. شاید از همین روست که ادب، سخن و موسیقی نزد ایشان گرامی تر از دیگر گونههای هنری است. موسیقی، البته از گونه ویژه آن؛ زنده یاد دکتر مهدی فروغ در همان نوشته آورده:«هزار و اندی سال پیش حکیم بزرگ ایران ابن سینا در کتاب شفا موضوع ترکیب اصوات را که مبنای علم هماهنگی است بیان کرده است. چه سبب شده که ملل اروپا از این نظریه کمال استفاده را برده اند و امروز هماهنگی [ Harmony ] یکی از ارکان چهارگانه موسیقی مغرب می باشد. ولی ما به موسیقی یک صدایی ( Unison ) خود اکتفا کرده ایم. آیا دلیل وجود این محدودیت این است که موسیقیدان ها و نوازندگان ما نتوانسته اند به مشارکت یکدیگر کاری را انجام دهند؟ فارابی و اسحاق و ابراهیم موصلی وزراب فارسی و دیگران، همه، هنرشان به صورت انفرادی اجرا می شده است. هنوز هم اغلب نوازندگان معروف ما به تنهایی در کار خود تسلط دارند، ولی وقتی صحبت از گروه و جمعیت به میان می آید کمیتشان لنگ می ماند».

ادامه مطلب...
عضو این خبرخوان RSS شوید

ورود به پنل کاربری

ایجاد اکانت کاربری